داستان
بعد از ماجراهای فیلم قبل هیکاپ رئیس برک شده و دارد اژدهاهایی که اسیر شده اند را نجات میدهد . در هنگام گریمل شکارچی که همه ی خشم شب هارا شکار نموده است ، متوجه میشود هنوز بی دندان را شکار نکرده و اژدهای ماده خشم شب را برای طعمه به برک میفرستد .
در یک فلاش بک هیکاپ یاد حرف پدرش میفتد که جایی به نام دنیای پنهان وجود دارد که همه ی اژدهاها در آنجا هستند در این هنگام بی دندان متوجه نسخه ی ماده نوع اژدهای خود شده و آن را میبیند . آسترید و هیکاپ هم اورا دیده و اسم اورا خشم روز میگذارند . هافنات و هیکاپ به دنبال خشم روز به جنگل میروند و سرمی را میبینند که گریمل گذاشته و هیکاپ تله اژدهایی را خنثی میکند .
اریت به آنها میگوید که این سرم را گریمل درست کرده و همه ی اینها نقشه اوست . دراین حین هیکاپ به خانه اش میرود تا مکانی از دنیای پنهان پیدا کند اما گریمل آنجاست و به او میگوید که بی دندان را شکار میکند اما در تله هیکاپ میفتد . هیکاپ و بقیه او را گیر می اندازند ولی با کمک اژدهایش فرار میکند . هیکاپ مردم را جمع کرده و به آنها میگوید که برک امن نیست و آنها برک را تخلیه میکنند.
در یک شب خشم روز، بی دندان را پیدا کرده و بعد از یک مدت هیکاپ را که بی دندان را تعقیب کرده میبیند و فرار میکند. هیکاپ برای بی دندان دمی درست میکند که بتواند تنهایی پرواز کند . هیکاپ و بقیه افرادش به خانه گریمل حمله میکنند ولی در تله اش میفتند و رافنات هم در آنجا میماند. هیکاپ و استرید به دنبال بیدندان وارد دنیای پنهان میشوند و میبینند که بی دندان پادشاه آنجاست . هیکاپ و آسترید قصد ترک کردن آنجا را دارند که یک اژدها آنهارا دیده و قسط داشت که آنهارا بکشد . بی دندان آنها را دیده و نجاتشان میدهد . خشم روز بی دندان را دنبال میکند و به او میرسد ولی رافنات با نقشه گریمل آزاد شده و افراد گریمل آن دو و بعضی از اژدهاها را را میگیرند .
هیکاپ و بقیه به نجات اژدهاها میروند . گریمل خشم روز را کنترل میکند و هیکاپ با بی دندان به دنبال او میرود . گریمل با سرم بیهوش کننده بی دندان را بیهوش و هیکاپ خشم روز را آزاد کرده که به دنبال بی دندان برود ، گریمل چتر نجات هیکاپ را پاره میکند و خشم روز بعد از اینکه بی دندان را نجات داد هیکاپ را نجات میدهد و گریمل میمیرد. هیکاپ و همه ی مردم برک اژدهاهایشان را آزاد کرده و هیکاپ و آسترید ازدواج میکنند. بعد از چند سال هیکاپ و همسر و بچه هایش بی دندان را دیده و دوباره روز از نو روزی از نو.