لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
داستان از یک حمله هوایی به ژاپن آغاز میشود.سیتا به همراه ستسوکو به پناهگاه می روند و منتظر آرام شدن اوضاع می مانند. وقتی وضعیت دوباره به حالت عادی برمی گردد، آنها به دنبال مادرشان که زودتر به پناهگاه رفته بود می گردند اما او را درحالی که به شدت زخمی شده در یک بیمارستان پیدا میکنند.مادر چند روز بعد جان خود را از دست میدهد و از آنجا که پدر هم در نیروی دریایی مشغول خدمت است، سیتا مجبور میشود به همراه خواهرش پیش عمهشان زندگی کنند.عمه در ابتدا آنها را با آغوش باز می پذیرد اما به مرور زمان که زندگی در شرایط جنگ سخت تر میشود، رفتارش با آنها بدتر میشود. از مهمترین دلایل رفتارش هم کار نکردن سیتا برای غذایی است که در خانه اش می خورد.سیتا که رفتارهای ناشایست عمه اش را می بیند، به همراه ستسوکو از خانه عمه به یک پناهگاه متروک دور از شهر میرود تا مستقل زندگی کند.با گذشت زمان زندگی برای خواهر و برادر سخت میشود و ستسوکو که از سوء تغذیه شدید رنج می برد، از گرسنگی جانش را از دست میدهد. سیتا جسد او را می سوزاند و خود او نیز دو ماه پس از اتمام جنگ، در ایستگاه قطار شهر کوبه همانند خواهرش بعلت سوء تغذیه جان میدهد.
تاریخ : شنبه 99/1/9 | 4:49 عصر | نویسنده : behnam | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید