مدتی پس از وقایع فیلم اول، باستر مون با تئاتر جدید خود در حال رونق است. ناتوانی در تحت تأثیر قرار دادن استعدادیاب سوکی، که به او میگوید در شهر ردشور نمیآید. آنها مخفیانه برای یک استماع با غول سرگرمی جیمی کریستال وارد میشوند. با این حال، گانتر که علاقهای به اجرای اصلی باستر ندارد، نمایشی با مضمون فضایی اجرا میکند که در آن کلی کالووی، یک ستاره راک که 15 سال است دیده نشدهاست، نمایش داده میشود. کریستال که کنجکاو شده بود، چراغ سبز نشان میدهد و سپس به آنها میگوید که ظرف سه هفته نمایش داده و اجرا شوند.
در طول تولید در نمایش، رزیتا در طول تمرین ترس از ارتفاع پیدا میکند و نمیتواند نقش خود را حفظ کند، که به پورشا دختر کریستال داده میشود در حالی که رزیتا به یک نقش فرعی واگذار میشود. در همین حال، جانی به کار با طراح رقص برتر کلاوس کیکنکلوبر برای نقشش در نمایش منصوب شدهاست، اما احساس میکند که کلاوس از او متنفر است. جانی با یک رقصنده خیابانی به نام نوشی روبرو میشود که میپذیرد به او کمک کند. مینا در یک صحنه عاشقانه با داریوش، بازیگر خود شیفته ای که مینا هیچ شیمی با او ندارد، انتخاب شدهاست. او بعداً با یک بستنی فروش به نام آلفونسو آشنا میشود و عاشق او میشود.
اش و باستر از کلی کالووی دیدن میکنند تا او را متقاعد کنند که در نمایش حضور داشته باشد. او ابتدا قبول نمیکند، اما آش نظرش تغییر میکند. باستر در سالن تئاتر از پورشا میپرسد که آیا دوست دارد نقش خود را با رزیتا عوض کند، زیرا او نمیتواند نقش آفرینی کند، که پورشا تعبیر میکند که باستر او را اخراج میکند. کریستال با اطلاع از این موضوع، پورشا را به خاطر خجالت کشیدن او سرزنش میکند و نزدیک بود باستر را قبل از اینکه او را در کمد ببندد از ساختمانش پرت کند. سوکی باستر را آزاد میکند و به او هشدار میدهد که قبل از اینکه کریستال بتواند او را بکشد، از شهر ردشور خارج شود. آش با خدمه و کالووی میآیند، که به باستر توصیه میکند مانند پس از از دست دادن همسرش فرار نکند و پنهان شود. سپس باستر تصمیم میگیرد که بازیگران و خدمه نمایش را در آن شب زیر نظر کریستال اجرا کنند و خانم کرالی از پورشا بخواهد که دوباره به آنها در نمایش ملحق شود.
در طول نمایش، کلاوس جای شریک اجرای جانی را میگیرد تا سعی کند شماره او را تضعیف کند، اما جانی با تشویق نوشی کلاوس را شکست میدهد و در نهایت احترام کلاوس را به خود جلب میکند در حالی که مینا داریوش را در نقش آلفونسو تجسم میکند و یک دونفره عاشقانه با او اجرا میکند. کریستال که از نمایش باخبر شده بود و هنگامی که پورشا در مقابل او میایستد عصبانی شد، سعی میکند با انداختن باستر از بالای صحنه جلوی آن را بگیرد، که باعث میشود رزیتا برای نجات باستر بر ترس خود از ارتفاع غلبه کند. وقتی زمان روی صحنه رفتن کالووی میرسد، ادعا میکند که آماده نیست. اش در اجرای یکی از آهنگهای کالووی، جمعیت را رهبری میکند و به او جرات میدهد تا یک تشویق بزرگ را اجرا کند.
پس از نمایش، کریستال توسط پلیس دستگیر میشود. در حالی که باستر و دوستان تقریباً ترک میکنند، سوکی به آنها میگوید که یک تئاتر بزرگ میخواهد نمایش آنها را اجرا کند. در حالی که گروه بازیگران اولین اجرای خود را اجرا میکنند، باستر از بخش VIP تماشا میکند و افتخار میکند که در شهر سرخشور موفق شدهاست.