داستان
قسمت دوم ادامه قسمت اول فیلمنامه میباشد وداستان با فلاشبکی به دوران کودکی آنا و السا دارد، شروع میشود و خاطره کوتاهی از پدر و مادرشان که خبر از وجود جنگلی اسرار آمیز را دارد که توسط مه پوشیده شدهاست و این اتفاق بعد از توطئه اهالی جنگل بر علیه پادشاه آن زمان که پدربزرگ السا و آنا بودهاست در خلال جشنی که در جنگل بودهاست اتفاق افتاده، این جشن به منظور قدردانی اهالی جنگل از پدر بزرگشان بعد از احداث سدی بزرگ است، ضمناً این جنگل هم توسط 4 روح باد، آب، آتش و زمین محافظت میشود و تنها کسی که از آن جنگل و از آن جنگ رهایی یافتهاست پدرِ السا و آناست و بعد از این ماجرا نه کسی به آن جنگل وارد شده و نه کسی از آن خارج شدهاست.
در شهر همه چی آرام است و نامزد آنا (کریستوف) در فکر این است که به او پیشنهاد ازدواج دهد ولی در این میان صدای اسرار آمیز که مدام السا را صدا میزند و کسی غیر از او هم قادر نیست که این صدا بشنود السا را نگران میکند. در ابتدا سعی میکند که به این صدا بیتفاوت باشد ولی در این میان اتفاقی میافتد، تمامی منابع آب شهر بند میآیند و آتشها خاموش میشوند و زمین شروع به غرش میکند و بادی شدید هم میوزد که همه? اهالی شهررا از شهر بیرون میکند السا و آنا به کمک دوستانشان همه? اهالی شهر را به نقطه? امنی هدایت میکنند و اینبار السا تصمیم میگیرد که همراه با خواهر و اولاف و کریستوف راهی سفری میشوند که منشأ صدا را بیابند و وضعیت شهررا به حالت عادی برگردانند.
به جنگل میرسند و به کمک نیروی جادویی که السا دارد از سدِ مه عبور کرده و وارد جنگل میشوند در جنگل با اهالی جنگل و تعدادی از نیروهای پدربزرگشان که به مدت 34 سال در جنگل زندانی بودهاند آشنا میشوند طی یک سری از وقایع السا عناصر آب و آتش و باد را رام خود میکند و شب هنگام که میرسد مجدد آن صدا را میشوند وقتی که قصد میکند دنبال آن صدا برود قبیله? جنگل بخاطر غولهای زمین مانع او میشوند ولی غولها به وجود السا جذب میشوند و شب در آن حوالی دیده میشوند که این امر نادر است السا تصمیم میگیرد که همان شب به همراه آنا به سمت صدا برود کمی که جلوتر میروند کشتی ویران شده? پدر مادرشان را پیدا میکنند و میفهمند که پدر و مادر السا و آنا برای پیدا کردن منشأ قدرت السا به دریای سیاه رفتهاند و غرق شدهاند و السا به آنا میگوید که باید به آن سوی دریای سیاه برود و جواب سوالهایش را بیابد ولی بدون آنا! وقتی که آنا مانع او میشود و از او میخواهد که باهم بروند السا با جادویی اورا همراه با اولاف از آنجا دور میکند و خودش به سمت دریا میروند و موفق میشود اسبِ تشکیل شده از آب دریای خشمگین را که روح آب است رام خود کند و برروی دریا رو به سرزمین افسانه ای برود که بتواند جواب سوالهایش را پیدا کند از طرفی آنا و اولاف از مسیر منحرف شده و درون رودخونه میافتد و به سمت محل استراحت غولهای زمین میروند وقتی که از آنها عبور میکنند وارد غاری میشوند السا هم به سرزمین افسانهای میرسدو گذشته را پیدا میکند و میفهمد که دلیل جنگی که در جنگل درگرفته بوده خیانت پدربزرگش به قبیله? جنگل و جنگل مقدس بودهاست زیرا او میخواسته از طریق ساخت سد جنگل را تحت سیطره خود بگیرد و نابود کند و این کار او ارواح جنگل و اهالی قبیله را عصبانی کردهاست و متوجه میگردد که تنها راه نجات او و همه? افرادی که در جنگل به دام افتادهاند در گرو نابودی سد است ولی قبل از اینکه بتواند کاری بکند شروع به منجمد شدن میکند و تنها یک پیام کوتاه برای آنا میفرستد، وقتی که السا کاملا منجمد میشود اولاف هم تبدیل به دانههای برف میشود و نابود میشود. پیام السا به آنا میرسد و آنا میفهمد که باید سد را نابود کند اگرچه که میداند با این کار سیلی که به راه میافتد شهررا نابود میکند، بنابراین غولهای زمین را به کمک کریستوف عصبانی میکند و به سمت سد میکشاند و به کمک آنها سد را نابود میکند وقتی که سد از بین میرود السا به زندگی برمیگردد و به کمک اسبِ دریای سیاه خود را به شهر میرساند و جلوی مسیر آب را میگیرد و مانع از نابودی شهر میشود از طرفی میفهمد که مادرش کسی بودهاست که پدرش را از این مهلکه نجات دادهاست و مادرش روح پنجم جنگل بوده و نیز منشأ آن صدا هم مادرش بوده که میخواسته او را به سمت و سوی کشف حقیقت اینکه او هم روح پنجم جنگل است و نجات جنگل هدایت کند و نیز از اهالی جنگل هم هست با پیدا شدن جوابها و شکستهشدن سد طلسم جنگل از بین میرود و گرفتاران در جنگل رهایی مییابند السا در جنگل میماند و به حفاظت از جنگل رسیدگی میکند و آنا به شهر برمیگردد و به اوضاع شهر سرو سامان میدهد و ملکه میشود و با کریستوف هم ازدواج میکند السا هم اولاف را به شکل اولش برمیگرداند و فیلم با صحنه? قصد السا جهت رفتنِ مجدد به سرزمین افسانهای که میتواند مقدمه? شروع قسمت جدید باشد، پایان مییابد…